پيام هامون، 17/12/1377، شماره 14
جايگاه جنبشهاي فمينستي در اعتلاي حقوق زنان چگونه است؟
جنبشهاي فمينيستي در تمام دنيا مؤثر واقع شدهاند. اگر مؤثر واقع نميشدند كه زنان غربي بعد از انقلاب صنعتي دستاوردهاي حقوقي مناسبتري را نميتوانستند براي خود تأمين كنند. بعد از انقلاب صنعتي بود كه حركتهاي آزاديخواهانه زنان در دنيا شروع شد. علتش هم اين بود كه انقلاب صنعتي اقتضا ميكرد كه نيروي انساني زيادي مورد استفاده قرار بگيرد و نيروي كار زنان هم ارزانتر بود و از اينرو كارفرمايان شروع به استثمار زنان نمودند. بعد از مدتي، عكسالعمل اين استثمار و سركوب ـ همچون نتيجة انواع سركوبهاي ديگر ـ تحت عنوان جنبش فمينيستي در غرب پديدار شد و بعد گسترش و انشعاب يافت. در حال حاضر ما انواع زمينههاي فمينيستي را در دنيا داريم: افراطي، غيرافراطي و حتي امروز جنبشهاي ضدفمينيستي نيز تشكل يافتهاند. اگر در ايران منظورتان هست، كه ما به معناي واقعي كلمه تا به حال جنبش فمينيستي نداشتهايم و نداريم. يك نوع جوانهاي در ايران زده شده است كه احتمال دارد به جنبش فمينيستي ختم بشود. در ايران فقط به اين موضوع توجه شده است و علتش هم اين است كه در زمان انقلاب، زنان ايران خودشان را در معرض ديد جهان قرار دادند و از آنجا بسيار مطرح گرديدند، بعد از آن هم، تعيين برخي قوانين عليه زنان و محروميت آنها از بعضي حقوق قبليشان، ] … [ حجاب اجباري، (1) زنان ايران را بيشتر از زنان هر جاي جهان در زير ذرهبين قرار داده است. وقتي جمعيتي تا اين حد در دنيا خبر ساز ميشود، خودش هم در آينه به خودش نگاه ميكند كه چه كسي است كه همه دنيا روي آو حرف ميزنند. وقتي در آينه نگاه ميكند، به مشكلات خودش آگاه ميشود و در نتيجه فمينيست ميشود. (2) چون متوجه ميشود كه جز با يك حركت فمينيستي نميتواند زندگي خود را سامان دهد. من پيش بيني ميكنم با محدوديتهايي كه براي آزادي بيان، حقوق زنان و مشكلات آنها در زندگي خصوص و اجتماعي، به وجود آمده است، اگر كه توفيقي جهت باز شدن فضا صورت نگيرد و فقهايي كه خاموشند و آنقدر با احتياط سخن ميگويند كه ما متوجه نميشويم چه قانوني از نظرگاه ديني آنها درست است و كدام اشتباه، بر اين احتياطها غلبه نكنند و اگر بيش از اين در مجلس شوراي اسلامي وقتي طرح لايحهاي به عنوان دفاع از حقوق زنان عليه حقانيت انساني آنها، عنوان ميشود، مخالفت شود، در آينده ما با يك انفجار فمينيستي مواجه خواهيم بود، يعني همان چيزي كه عدهاي فكر ميكنند هرگز در ايران اتفاق نخواهد افتاد. به هر حال صبر و طاقت نصف جمعيت كشور هم يك ح«دودي دارد و از آن حدود كه خارج شد، فمينيسم در ايران به صورت افراطي مشاهده خواهد شد و اين اتفاق بسيار بدي است. از حالا ميتوانند براي جلوگيري از وقوع اين حركتها افراطي، آيندهنگريهايي بكنند و جامعه را باز بكنند.
امروزه عرصه اشتغالات، مراكز ورزشي، مراكز حرفه آموزي مناسب و امكاناتي براي آشنا شدن به شيوه اجتماعي براي ازدواج دختران و زنان محدود است و مجموعه اين مسائل اگر در يك برنامهريزي وسيع مملكتي قرار نگيرند، من فكر ميكنم كه ما با يك فمينيسم افراطي در ايران روبهرو خواهيم بود كه معلوم هم نيست حتماً سازنده باشد.
به نظر شما، آيا با تشكيل جنبشهاي فمينيستي ما نوع زن سالاري در برابر مردسالاري را نخواهيم داشت، كه اين مسئله خود از مرد سالاري كمتر ناگوار نيست؟
نه، جامعه كه يك موجود خنثي و بدون واكنش نيست كه اگر مثلاً يك جنبش فمينيستي به وجود بيايد، مردها بروند و پنهان شوند و جامعه كاملاً زن سالار بشود. جامعه يك مجموعة مقاومتي است و اگر مقاوم نبود كه طي اين قرون در مردسالاري به اين صورت غوطه نميخودر. جنبش فمينيستي ممكن است اين مردسالاري ظالمانه را به تدريج تعديل بكند و از نيروي منفي و ظالمانه آن بكاهد، ما نميتوانيم بگوييم كه اگر يك جنبش فمينيستي به وجود آمد، جامعه يكباره زن سالار ميشود. قرنها ميگذرد و جامعه طبع خودش را از دست ميدهد و خيلي تدريجي همه چيز به سمت اعتدال پيش ميرود. در ايران بخواهند يا نخواهند، جنبش فمينيستي در حال تشكيل شدن است و اتفاقاً از نوع افراطي آن هم در حال شكل گرفتن است و اين خواسته آقايان نيست كه بگويند باشد يا نباشد. دخترانشان جنبش فمينيستي رابه وجود ميآورند در اين مملكت، كما اين كه الان هم بعضي از دخترانشان به وجود ميآورند. بنابراين ما نميتوانيم بگوييم كه چون عدهاي نميخواهند جنبشهاي فمينيستي به وجود بيايد، پي به وجود نخواهد آمد. اينها پديدههايي اجتماعي هستند و به صورت عمل و عكسالعمل ميباشند. اگر شما به من اهانت بكنيد، من جواب اهانت شما را ميدهم؛ حال ممكن است كه بدتر از شما، جوابتان بدهم و احتمال هم دارد كه انسان صبوري باشم و متعادلتر برخورد كنم. واكنش سركوب زنان، يك حركت فمينيستي به صورت معقول برخورد كنند و شروع بكنند به پاسخگويي به نيازهاي آنها، اين جنبشها به صورت سازندهاي عمل خواهند كرد و زن و مرد را كنار هم قرار خواهند داد و نه مقابل هم. آنچه زن و مرد را برابر هم قرار ميدهد محصول برخي قوانين ماست زنها وقتي با اين قوانين برخورد ميكنند، ممكن است خصم مردشان شوند، چون كه تصور ميكنند اين قوانين را همين مردان بر آنها تحميل كردهاند، در حالي كه اين گونه نيست و اين قوانين توسط يك ساختار نظري ـ سياسي خاص تهيه و اجرا ميشوند. بنابراين ما بايد تضاد را در قوانينمان و در پايگاههاي سنتي ديني و غيرديني در اين كشور جويا شويم و اگر بخواهيم قوانين خود را اصلاح كنيم بايد جنبش نقد را فعال نماييم. هم سنت ديني و هم سنت غيرديني بايد تحت نقد قرار بگيرند و امكاناتي آماده شود كه اگر كسي سنت ديني را در مورد حققو زن نقد كرد، به او ده تا وصله مجرمانه نچسبانند. ما جنبش نقد را لازم ميدانيم و براي همين هم از حضور مطبوعات نسبتاً بازتر استقبال ميكنيم.
آيا همين جنبشهاي فمينيستي باعث جدايي بيشتر و ايجاد تبعيض بين زن و مرد نميشوند، مثلاً ما نشرياتي در كشور داريم كه تمام يا اكثر اعضاي آن را زنان تشكي لمي دهد و در تمام مباحثاتشان، چه ورزشي، چه حقوقي، چه عملي، چه انديشهاي و… مباحث مربوط به زنان را منعكس ميكنند، در حالي كه مردان شايد در جامعه چنين عمل نكنند. آيا جدا كردن مرد و زن با نام فمينيسم به نوعي ديوار بين زن و مرد ايجاد نمينمايد؟
تا زماني كه در يك كشوري قوانين حاوي نابرابري فاحشي ميان حقوق زن و مرد است، اين اتفاق ميافتد. براي اين كه زنان چارهاي جز اين نميبينند كه دور هم جمع بشوند و شروع به نقد موقعيت خودشان بكنند. مردها همه جا هستند مثلاً تمام تجمعات مردانه هست و از بالاي هرم جامعه تا پايين آن مردانه است؛ زنان كه چيزي ندارند. اگر چندتاي آنها هم به مجلس رفتهاند، كاملاً در جهت نگرش سنتي مردان هم مجلس هستند. فقط در بدنه سيستم كارشناسي حكومتمان هست كه ما زنهاي زيادي را ميبينيم و حوزه كارشناسي هم كه حوزه زمامداري نميشود. از طرف ديگر زنان با مشكل دادگاههاي خانواده روبهرو هستند و رفت و آمدشان طي سالهاي گذشته به اين دادگاهها، اين آگاهي نسبي را در آنها به وجود آورده كه موقعيت خود را بشناسند. اين موقعيت به اندازهاي ناهموار است كه باعث شده تا چند نشريه زنان كه تعدادشان هم بسيار محدود است و نسبت به جمعيت ايران بسيار فقيرند، به وجود بيايد و به قول شما هم، در تمام تحريريهشان زنان گوش تا گوش نشسته باشند و بحثهاي مربوط به خودشان را بيان بكنند. البته آنها به نظر من هنوز وارد بحثهاي فمينيستي نشدهاند و عرضه بحثشان اغلب كاستيهاي موجود در قوانين است. ناگزير هستم كه بگويم همان مانعي كه منجر به جداسازي به عنوان يك ارزش انقلابي مطرح شد و تقويت شد، خودش بازدارنده است و نميگذارد كه مردها مثلاً خود را در اين مكانها كه در مورد زنان است وارد كنند. زنان هم ميترسند كه با مردان در يك مكان كار كنند و فردايش فلان روزنامه و فلان نشريه صدانگ و افترا بر آنها بچسباند. بنابراين نميتوان گفت كه حضور زنان در يك جا با همديگر، زن و مرد را از همديگر جدا ميكند. زن و مرد را بعضي قوانين ما از هم جدا كردهاند و نگرش سنتي ديني و سنتي غيرديني ما. وقتي در مورد قاعده حضانت بحث ميشود يا موضوع يك بچه كه تحت شكنجه قرار گرفته است و اين كه باني حضانت از او حمايت نكرده، تفسير ميشود، چه مشكلي و چه تهديدي براي مملكت به وجود ميآيد؟ مشكلات و مسائلي كه براي مملكت خطر دارند، اختناق است و جلوگيري از آزادي بيان، جلوگيري از آزادي مطبوعات و برخورد با حقوق انساني زنان ما غير از اين خطرات، خطرات ديگري نميشناسيم. جنبش فمينيستي اكنون وجود ندارد و اگر هم به وجود بيايد و سركوب نشود، ميتواند مثل ساير جبنشهاي اثر گذار باشد. همة اينها در تركيب با نقد پذيري و آزادي بيان است كه نتيجه ميدهند و در غير اين صورت همه چيز به سمت يك انفجار و تخريب پيش ميروند. وقتي جنبشها نتوانند به صورت تدريجي به وجود بيايند و تدريجي توان پيدا نكنند و بر سر آنها زده شود، تبديل به حركتهاي ويرانگر ميشوند و به انفجار ميانجامند. فمينيسم هم همينطور است. پيش بيني ناخوشايند من اين است كه ما با انفجار فمينيستي روبرو خواهيم شد و پيشبيني خوشايند من اين است كه اميدواريم حركتهاي دوم خرداد ادامه پيدا كند و توسعه يابد تا اين جنبش حقطلبانه، زمينههاي ظهور دموكراتيك را آماده نمايد تا ما به ويرانگري و انفجار نرسيم و مسائلمان را به ديدة عقل و قانون و به صورت متعادل حل بكنيم.
فكر ميكنيد زنان به چه سمتي پيش ميروند و در آينده چه جايگاهي را براي خود كسب خواهند كرد؟
اگر توسعه سياسي كه بحثش هم امروز شده است و البته نه واقعيتش، به ثمر برسد، مطمئناً ايران به طرف آينده درخشاني پيش ميرود، ولي اگر همين حركتهاي ابتدايي كه در جهت تحقق توسعه سياسي صورت ميگيرند، سركوب شوند، ما يك دوران بسته و سياه و سرشار از اختناق و خشونت خواهيم داشت كه نتيجه بعدي آن ويرانگري است؛ براي اين كه آن اختناق شكسته بشود.
پينوشتهاي تحريريه:
1 ـ نقل ديدگاههاي خانم دكتر مهرانگيز كار به معناي پذيرش همه جانبة آنها نيست. خانم كار بايد توجه داشته باشند كه همين جرياني كه امروز مدافع حقوق زنان ـ گاه در حوزة بيرون ديني است ـ در طول تاريخ نسبتاً كوتاه خود، هيچگاه به تهاجم نظامي و پليسي رضاخان ميرپنج به حجاب زنان ايراني خرده نگرفت و اگر امروز پيشبيني ميشود كه برخي قوانين و رفتارها عليه زنان به جنبش فمينيستي خواهد انجاميد، چرا نتيجهگيري نميشود كه برخوردهاي فاشيستي و احمقانه رضاخاني براي تزريق تجدد بيريشه و تحميل كشف حجاب، منجر به برخوردهاي تفريطي در اين زمانه شده است؟
2 ـ آيا فمينيسم مساوي است با حل مشكل زنان؟ اگر چنين است، چرا امروز در غرب جنبشهاي ضدفمينيستي شكل گرفتهاند؟ اگر پذيرفتهايم كه فمينيسم تفريط در مقابل مردسالاري است، چگونه ميتوان آن را يك نتيجه معقول در مقابل ناهنجاريهاي فعلي دانست؟ تاريخ و از جمله تاريخ غرب، محل عبرت است. ولي عبرت از تاريخ به معني افتادن به چالههاي تاريخي براي تجربه آنها نيست، بلكه تاريخ چراغي است كه با آن ميتوان از افتادن در چالهها برحذر بود؛ همچنان كه خانم كار در بخش ديگري از سخنانشان هشدار دادهاند.