گفت و گو با مهرانگیز کار
هفته نامه پیام هاجر، سه شنبه 7 دیماه 1378 شماره 298
اگر توسعه سیاسی را حرکتی هدفمند در راستای به صحنه کشاندن هرچه بیشتر همه اقشار و اصناف جامعه به سمت همگرایی در فرآیند سیاسی بدانیم، برای دستیابی به این مهم، دولت باید ابزارهای لازم این حرکت را برای شهروندان خود مهیا نماید. قطعاً یکی از ابزارهای مهم توسعه سیاسی، وجود احزاب، اصناف، انجمن ها و شوراها و سایر نهادهای مدنی است که بستر مشارکت همه شهروندان را آماده می نماید. در واقع می توان گفت مردم به جای این که مانند دانه های شن پراکنده و بی هدف حرکت کنند، در قالب احزاب، اصناف، انجمن ها و شوراهای متمرکز و با حرکتی جهت مند و شفاف به طرح مسایل خود می پردازند و مشارکت سیاسی اتفاق می افتد.
از آنجا که نیمی از پیکره هر جامعه انسانی را زنان تشکیل می دهند، بر آن شدیم تا فعالیت جمعی زنان را مورد کنکاش و بررسی قرار دهیم، نقاط قوت و ضعف آن را به بوته نقد بسپاریم، تا بدانیم در کجای این راه پرفراز و نشیب ایستاده ایم و پس از این چگونه می باید این جاده را در نوردیم و چه ابزارهایی را توشه راه خویش کنیم.
توان کار جمعی در حال حاضر در ایران چگونه است؟
قبل از این که در ایران تشکل های سیاسی نوین به وجود بیاید، تشکل های زنده و فعال صنفی که اساساً ارتباطی هم به قانون نداشت، وجود داشت. این تشکل ها همگی مردانه بودند. می توان گفت که این ها جایگزین احزابی بودند که قادر به فعالیت سیاسی و تغییر و تحول در سرنوشت سیاسی کشور بودند. در آن سال ها وقتی پسری به دنیا می آمد از 5 یا 6 سالگی با پدرش به بازار می رفت و از همان کودکی با فعالیت اجتماعی آشنا می شد. بعد هم که سنش بالاتر می رفت، در مجامع و محافلی که پدرش شرکت می کرد، حضور داشت. این محافل گاهی شکل سیاسی هم پیدا می کرد. می بینیم در آن جوامع اهرم بازار و تشکل های صنفی موجود درآن در تصمیم گیری نظام های سیاسی اثرگذار بود. اما اساساً زن حق حضور در این محافل را نداشت، زیرا اولاً علما یا به طور کلی مراجع دینی حضور زنان را در چنین اجتماعاتی به رسمیت نمی شناختند، ثانیاً خود زنان نیز که در خانواده های بسته زندگی می کردند، مجریان فرامینی بودند که از مناصب دینی می رسید، لذا زن ها خودشان را کاملاً از نظر فعالیت اجتماعی بسته نگه می داشتند. البته منظور من حجاب نیست بلکه منظور حجاب اسلامی است که بر زنان مسلط بود. برپایه آن فرامین و فتاوی آنان کاملاً متقاعد شده بودند به این که در اجتماع حضور نداشته باشند. ولی در سال های نزدیک به انقلاب مشروطیت مقداری تحرک در بین زن ها ایجاد شد و آن ها فعالیت های اجتماعی را به قیمت گزاف و سنگینی شروع کردند.
لطفاً درباره تاریخچه فعالیت های سیاسی زنان و کار جمعی مردان در ایران بیشتر توضیح دهید؟
در آن زمان زنان در بافت سنتی مذهبی، حضور کم رنگی داشتند و تابعی بودند از تصمیماتی که در پس پرده از سوی مردان اعلام می شد. مثلاً اعلام می شد فلان روز فلان مراسم برگزار می شود و زنان در اجرا مشارکت می کردند. یا قرار می شد پولی جمع آوری کنند و از این دست فعالیت ها. توان بالقوه امروز هم با همه حرف ها و بحث هایی که درباره مشارکت زنان مطرح است توانی است که بالقوه در زنان وجود دارد و امکان بروز و ظهور پیدا نکرده تا بالفعل شود. درحالی که بالفعل شدن معنی اش رشد نیست. اول این توان باید بالفعل شود، زنان به آزمون و خطا پرداخته و حتی سرخوردگی هایی پیدا کنند، همان طور که برای مردها انواع و اقسام سرخوردگی ها به وجود می آید و باز به شکل دیگر فعالیتشان را شروع می کنند. در همان دوران ها می بینیم که مردها امکاناتشان برای حضور اجتماعی خیلی بیشتر بوده است. یعنی آنان اعم از این که به نفع حکومت یا در مخالفت با حکومت فعالیت می کردند، به هر حال همواره در جامعه حضور دایمی داشتند.
همانطور که گفتم نظر مراجع دینی درباره عدم مشروعیت حضور زنان خیلی تأثیرگذار بود. خود زنان باور داشتند که این فتاوا نشأت گرفته از اصول دین است و بی چون و چرا به آن اهمیت می دادند. از طرف دیگر در جامعه، آزادی لازم برای ایجاد تشکل ها به صورتی که انتظار می رفت، وجود نداشت، باستثناء تشکل های خیریه که در حد خودشان فعال بودند و چه بسا در امور سیاسی هم مداخله می کردند. به طور کلی ما همواره از داشتن تشکل مستقل تحت بهانه های سیاسی محروم بوده ایم. گاهی به بهانه این که مثلا همسایه شمالی در صدد است که ایران را تجزیه کند، جلوی فعالیت های جمعی را می گرفتند و گاه به بهانه های دیگر.
هم اکنون هم اگر عده ای از زنان تمایل به فعالیت های جمعی داشته باشند، بعد از دو سه جلسه اکثریت آنان فرار می کنند. حالا اگر خودشان هم نخواهند بروند، شوهرشان، برادرشان، خواهرشان مانع می شود و می گویند این کارها کار سیاسی است، احتمال زندان رفتن دارد.
ما در این رابطه گرفتار تجربه های خیلی سخت تاریخی هستیم که در خاطره ها مانده و مردم را مرعوب کرده است. بنابراین هم میهنان ما دلشان می خواهد اگر هم زنان مشارکت داشته باشند، مشارکتی باشد که حتما شکل رسمی قانونی داشته باشد. معمولاً آنچه از فعالیت های جمعی در اذهان تداعی می شود، این است که کار جمعی آسیب پذیری دارد و ناگهان می ریزند، همه را می گیرند، می کشند، زندان می برند و اموال را مصادره می کنند. با این نگرش شما نمی توانید انتظار مشارکت به صورت وسیع را داشته باشید، مگر این که قوانینی که اکنون برای ایجاد تشکل ها وجود دارد، نقد شود و ببینیم از نظر قانونی وجود تشکل مستقل آیا ممکن است؟
البته زنان ایرانی برای اعمال مشارکت و کار جمعی و گروهی درگیر با موانعی درونی هستند که باید با این مقوله کاملا علمی برخورد شود و چاره ای اندیشیده شود. یک مشکل درونی زنان عبارت است از عدم اعتماد به نفس کافی. عدم اعتماد به نفس هم مسأله ای است که ما سال هاست با آن مواجه هستیم. در مراکز دولتی بعضی وقت ها مردها درباره زنان صحبت می کنند. آنان می گویند که من یک آدم فنی هستم، خانمی که همکار من است او هم یک آدم فنی است. هر دو در یک مجموعه با یک نوع درجه تحصیلی و تجربی کار می کنیم. ولی وقتی که من مشکلی در کار فنی پیدا م یکنم کوشش می کنم خودم مشکل را با استفاده از تجربیات خودم رفع کنم و اگر نتوانستم از دیگران کمک می گیریم، اما آن زنی که هم ردیف و هم پایه من است، به محض بروز یک اشکال فنی از مردها کمک می گیرد. این باعث می شود که اساساً شخصیت کاری و حرفه ای او در محیط کار ضعیف شود و صدمه ای به شخصیت کاری او می خورد. این یک مسأله و مشکل درونی زن ها است. برای رفع این معضلات بهتر است با نگاهی موشکافانه و ریشه ای تر برخورد کنیم. به عنوان مثال به طرز برخورد با کودکان دختر و پسر قبل از دبستان می توان اشاره کرد. فاکتور فرهنگی موانع تربیتی و شخصیتی مهمی را برای زنان به دنبال دارد. ساختار فرهنگی، شخصیت زن را می سازد و این ساختار اساساً با کار جمعی و مشارکت سازگاری ندارد. در مهدکودک ها هیچ نظارتی وجود ندارد. مربی مهدکودک با دختر بچه ها و پسر بچه ها رفتار متفاوت دارد. حتی در بعضی از خانواده ها از همان لحظه آگاهی از جنسیت نوزاد بی مهری نسبت به او شروع می شود. بنابراین ما باید در ساختار فرهنگمان تجدید نظر کنیم، ولی تجرید نظر نمی تواند بدون تحقیقات عملی شود. دایماً از بلندگوها می شنویم که زنان از نظر تحصیلاتی به این رشد رسیده اند که بیش ار 50% فارغ التحصیلان دانشگاه و بیش از 50% داوطلبان را تشکیل می دهند، ولی بهتر است که همزمان ببینیم آیا ظرفیت کاری برای آن ها هم به اندازه مردان بالا رفته است؟
زن ها باید جامعه پذیری و فعالیت گروهی و جمعی را از مردان یاد بگیرند. همان طور که گفتم مردان پشتوانه هایی بسیار غنی دارند. از نظر تاریخی در فعالیت های اجتماعی، صنفی و سیاسی حتی در نبود دموکراسی و زمان اختناق هم مردان خیلی فعال بوده اند، بیرون از خانه دعوا کرده اند، به زد و خورد پرداخته اند، در امور صنفی یکی ورشکست شده است و عده ای جمع شده و کارهای او را مدیریت کرده اند، این ها همه کار اجتماعی بوده است. زنان ما فاقد این تجربیات اجتماعی هستند. انقلاب که شد همه خوشحال شدند که غیر از زنانی که در عصر پهلوی به دانشگاه رفتند و شاغل شدند، حالا راهی باز شده است برای زن هایی که همیشه فکر می کردند حضورشان در جامعه نامشروع است. اما در عین حال که فتوا بر مشروعیت حضور زنان داده شد، از طرف دیگر عده ای به گونه های مختلف سد راهشان شدند. وضع چنان شد که تعامل و همکاری بین دختران و پسران دانشجو به حداقل رسید. البته سیاست های فرهنگی در ایران این نقص را داشته که دایماً بر اولویت کار خانگی زن تأکید داشته است. شورای عالی انقلاب فرهنگی از ابتدا می گفت زنان باید مشاغلی داشته باشند که شباهت به مشاغل خانگی داشته باشد.
توصیه شما برای زنان چیست؟
جامعه ای با مشخصات ایران باید به مقوله شوراها بسیار بها بدهد. شوراها بستر خوبی است برای مشارکت زنان که در این عرصه کسب تجربه نمایند. این برنامه را باید از سطح محله ها شروع کنیم و تحقیقی از زنان محلات به عمل آید. در هر محله زنانی هستند که دوست دارند در همه کارها دخالت کنند. ما همواره از این ها به عنوان شخصیت های منفی یاد می کنیم، در حالی که این ها شخصیت های مثبتی هستند. برای این که اینان بتوانند مثبت عمل کنند، باید آموزش ببینند که مشکلات محله خود را چطور می توانند با مسئولین طرح کنند و به حل آن کمک نمایند. ما شدیداً به چنین تشکل هایی احتیاج داریم که مشارکت اجتماعی را از سطوح خیلی پایین در ایران شروع کنند. آنچه مسلم است حرکت های از بالا به پایین تا کنون دستاورد خوبی برای مردم ما نداشته و دایماً آسیب پذیری ها و ترس از فعالیت سیاسی، همه چیز را متلاشی کرده است. بنابراین اگر بشود کار تحقیقاتی وسیعی را برای محله های ایران به کمک شهرداری ها انجام داد و اگر بتوان زن ها را بدون در نظر گرفتن مدرک و نسبت آن ها به فلان خانواده، در قالب تشکل ها و جمعیت های محله ای متشکل کرد، کار عظیمی در عرصه مشارکت و کار جمعی زنان صورت گرفته است.
مشکل دیگر زنان ما این است که اهل ریسک کردن نیستند، برخلاف مردها که تا حدودی ریسک را می پذیرند. چون در کسب و تجارت هم ناچارند ریسک کنند. ما در ایران سیصد نفر وکیل دادگستری زن داریم، غیر از سایر کارشناسان حقوقی که در سطح مشاور با دولت یا بخش خصوصی کار می کنند. همین طور تعداد زیادی دانشجوی زن در کشور تحصیل می کنند و فعال هستند. مسأله تن ندادن به دیسک البته مقداری هم از درون خانواده نشأت می گیرد. مردان خانواده اعم از همسر یا پدر، اغلب زنانی را که در امور شغلی و حرفه ای خودشان موفق هستند، اندرز می دهند و نصیحت می کنند که وارد کار جمعی نشوید! کار جمعی خطرناک و آسیب پذیر است. زندگی و درآمد خود را از دست می دهید! ممکن است خانواده ات متلاشی شود! در هر حال زنان، زیر سلطه اندیشه های مخالف خانوادگی هم هستند که مشارکت و حرکت جمعی زنان را با موانعی جدی روبرو می کند.